ارتفاعات بین مریوان ایران و پنجوین عراق –عملیت والفجر4 – لشکر 14 حضرت امام حسین علیه السلام – گردان امام سجاد علیهالسلام – شهید عباس شیخی
28 مهر :
دیشبوارد عملیات شده ایم – خط دشمن شکسته شده و تعدادی پایگاه های دشمن روی ارتفاعاتتصرف شده . نماز صبح را خواندیم . منتظر ضد حمله دشمن بودیم . قرار بود با روشنشدن هوا نیروهای پشتیبانی بیایند . پاتک سنگین دشمن شروع و شدت آتش ها موجب شدنیروهای پشتیبان نتوانند خودشان را برسانند . چند ساعت مقاومت کردیم . شهید ومجروح زیاد داریم . پیام عقب نشینی آمد که محاصره شده ایم و همه اسیر یا شهید خواهیدشد . بچه ها از عقب نشینی ناراحت بودند . چاره ای نبود . مجروح ها را جمع و جورکردیم تا برگردیم کمی عقب تر تا از محاصره خارج شویم . کمی که آمدیم احساس کردمکمرم گرم شد . چند قدم که دیگر آمدم متوجه شدم تیر خورده ام و نمی توانم راه بروم. چند قدمی دیگر با کمک یکی از برادرانآمدم و بعد روی زمین لفتادم . حرکتی نمی توانستم بکنم و دوستان می گفتند بلند شوالان عراقی ها می آیند و اسیر می شوی ولی اصلا نمی توانستم تکان بخورم . بیهوش شدمو وقتی به هوش آمدم هوا تاریک شده بود . هوا سرد بود و خونریزی داشتم . هر طور بودآن شب را به صبح رساندم . 29 مهرماه:
تشنهبودم . خوابم برد .
در عالمخواب بعضی دوستان را دیدم که از من رد می شدند و می گفتند عباس اینجا چه کار میکنی ؟ بلند شو عراقی ها دارند می آیند .
گفتم نمی توانم . فقط تشنه هستم .
یکی ازآنها قمقمه اش را داد و رفتند . بعد از مدتی از خواب بیدار شدم و دیگر تشنه نبودم . عصر چند فروند هلیکوپتر عراقیآمدند در آسمان . یکی شان خیلی به من نردیک شد . باد پروانه های هلیکوپتر به من میخورد . حتی یکی شان سرش را آورد بیرون وروی زمین را نگاه می کرد ولی من را ندید و رفتند .
30 مهرماه :
صبح همینطور که روی شیب تپه افتاده بودم صدای پاشنیدم . خوشحال شدم که بالاخره بچه ها آمدند که ناگهان با شنیدن صدای آنها به عربیصحبت می کردند امیدم ناامید شد و فهمیدم عراقی ها هستند . صدای پای آنها هر لحظهنزدیکتر می شد تا اینکه چهره هایشان را هم دیدم . از سمت راست تپه داشتند می آمدندبالا . به محض اینکه مرا دیدند ایستادند و اسلحه هایشان را مسلح کردند . خیلیترسیده بودند از اینکه مرا ناگهانی دیده بودند . یک دستم روی صورتم افتاده بود وچشمهایم بسته . یکی از آنها آمد جلو . هر لحظه منتظر بودم مغزم هدف اسلحه او قرارگیرد . از طرف راست من به طرف چپ آمد . دستم را کمی بلند کرد و رها کرد . آنقدر ازکشته بودن من مطمئن بود که زحمت شلیک یک تیر دیگر را به خود نداد. خونریزی و دوروز در این وضعیت افتادن مرا شکل جنازه کرده بود . چند لگد به پهلوهایم زد . توانفریاد زدن نداشتم وگرنه از فشار درد باید فریاد می زدم . رفقایش را صدا زد و همهدور من جمع شدند . مقداری به عربی صحبت کردند که من نمی فهمیدم چه می گویند و بعداز من دور شدند و رفتند . خون ریزی من که ه شده و به لباس هایم چسبیده و قطعشده بود ، حالاوقتی دستم را بلند کردند ، دوباره شروع شد .
هوا که تاریک شد دیدم روی تپه کناری آتش سنگیناست و گفتم حتما حمله آغاز شده است . تا صبح آتش سنگین بود .
1 آبان :
تا صبح آتش سنگین بود . نیروها تپه را فتح کردهبودند ولی من در دید نبودم چون آنها پشت تپه بودند . صدای بیل و گلنگ شنیدم . سعیکردم خودم را نزدیک کنم . هر طور بود خودم را رساندم بالای تپه و پرت کردم آنطرف .نمی توانستم صحبت کنم . به لطف خدا فقط کلمه امام حسین از دهانم خارج شد و آنهامتوجه من شدند . صورتم آنقدر سیاه و هیکلم نحیف شده بود که تشخیص ایرانی یا عراقیبودن برای آنها سخت بود . مرا شناسایی کردند و متوجه شدند از لشکر امام حسین علیهالسلام هستم . زخم هایم را پانسمان کردند و بعد از چند ساعت با فراهم شدن شرایطمرا به عقب منتقل کردند .
امروز روز چهارم بود که با خوف و رجا و بین مرگو زندگی و اسارت به سر برده بودم .
شهید عباس شیخی به عنوان نیروی واحد تخریب لشکر8 نجف اشرف در عملیات والفجر 8 به فیض شهادت نائل آمدند .
در سال 1336در روستای اوه از توابع کاشان به دنیا آمد . نوجوانی و جوانی خود را برای ادامهتحصیل و بعد جستجوی شغل در کاشان گذراند . با دوستان خانه ای مجردی حوالی زیارتپنجه شاه اجاره کردند . در سال 1354 از طریق آگهی استخدام نیروی هوایی ارتش بهتهران رفت و با مدرک تحصیلی سوم متوسطه در رسته مخابرات هوانیروز(بالگردهای نیرویزمینی) آموزش دید و با درجه گروهبان دومی به کار مشغول شد . با پیروزی انقلاب وآغاز جنگ شهید خادمی به عنوان نیرویی مومن و متعهد درماموریت های هوانیروز ارتششرکت کرد .
مرتضی که چشمانتظار وضع حمل همسرش برای اولین فرزندشان بود ،به ماموریت جدیدی فراخوانده می شود.
در 15 مهرماهسال 1362 و در راستای مقدمات اجرای عملیات والفجر4 که تا چند روز آینده در منطقه مریوانانجام خواهد شد ، طی ماموریتی از کرمانشاه با یك فروند بالگرد 214 به سمت سقز پروازمی کنند .
خلبان این پروازاحمد صفارمقدم و ابراهیم یزدانپناه بودند و دو نفر دیگر ، گروهبان یكم علیاكبر صحرانوردو سرگرد خلبان خلیل قبادی نیز در همین پرواز هستند . به دلایل نامعلومی بالگرد از مسیراصلی خارج و تا دو روز از آنها خبری به دست نمی آید .
بعد از دو روزو بر اساس اعترافات دو اسیر عراقی (سرگرد خلبان جمیل صالح ـ سرباز وظیفه علی بدن) مشخصمیشود بالگرد آنها در منطقه عملیاتی (نالپاریز ـ شاندری خوار) كه در خاك عراق میباشدهدف موشك قرار گرفته و پس از سقوط هر پنج سرنشین كاملاً سوخته و به شهادت رسیدهاندو دسترسی به پیکر مطهر آنها ناممکن می باشد .
بعد از گذشت8 سال و با پایان جنگ ، با پیگیری سرهنگ حسین ذاکری (برادر خانم شهید) و به همراه برادرشهید به منطقه پنجوین عراق می روند و با راهنمایی اهالی منطقه مزار شهدا را پیدا وبه ایران منتقل می کنند . اهالی بومی منطقه بعد از حادثه سقوط ، پیکر آنها را دفن وبر مزار آنها علامتی می گذارند .
مزار فعلی شهیدمرتضی خادمی روستای اوه می باشد .
شهید توکلی بهدنیا آمدن تنها فرزندش را ندید .
روزها ویادها
اول آبان ماه 1362
بزرگترین عملیات استشهادی قرن
لبنان – بیروت – شهریور 1361 – بالگردهایآمریکایی ، نیروهای تفنگدار خود را از ناو نیوجرسی که در ساحل بیروت پهلو گرفته ،سوار کرده و به مقر خود در کنار فرودگاه بیروت می رساند . پس از 44 سال آمریکاییها به بیروت بازگشته اند .
لبنان – بیروت – 30 مهرماه 1362
فردایکشنبه و تعطیلات آخر هفته در بیروت است . امشب تفنگداران آمریکایی که فردا روزتعطیل شان است ، تا پاسی از شب را با مستی شراب و های اهدایی فالانژها میگذرانند . سحرگاه با مستی به خواب می روند .
لبنان – بیروت – یکشنبه اول آبان 1362 – 16 ماهمحرم
ساعت 6 صبح به وقت بیروت است و اولین اشعه هایخورشید ساحل بیروت را روشن کرده . بیشتر مردم شهر هنوز در خواب هستند .
ساعت 6 و 22 دقیقه صبح است . 8 دقیقه تا بیدارباشعمومی تفنگداران آمریکایی در مقر باقی مانده . گروهبان یکمی که نگهبان نزدیکپارکینگ است ، متوجه کامیون بنزی می شود که به سرعت به طرف او می آید . اما دیگردیر شده و فقط می تواند 5 تیر به طرف کامیون شلیک کند و سپس در برخورد با سپرکامیون به کناری پرت می شود .
انفجاری مهیب که کارشناسان گفتند بزرگترین انفجارغیراتمی بعد از جنگ جهانی دوم بوده ، شهر بیروت را می لرزاند . در کمتر از ثانیهساختمان بتونی و مستحکم 4 طبقه تفنگداران آمریکایی فرو می پاشد .
241 نظامی آمریکایی به هلاکت می رسند .
چند دقیقه بعد ساختمان تفنگداران فرانسوی نیز کهدر نزدیکی همین ساختمان است ، منهدم و 58 نفر به هلاکت می رسند .
هنوز هویت شهدای اینعملیات اعلام نشده است
مجله آمریکایی آتلانتیک – 16آبان1394
اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس
می خواهید بدانید دلیل نفوذ ایرانی ها در منطقه چیست ؟ می بینید .آنها در زمین بازی حضور دارند . روی زمین .
اما شما به جای حضور در روی زمین دوست دارید 30 هزار پا بالاتر باشید
شما داشتن جت های جنگنده را به کار سخت آموزش و عملیات روی زمین ترجیح می دهید
به نام خدا
کاربر سامانه پدافند هوایی نیروی هوا فضای سپاهپاسداران بر اثر اشتباه ، هواپیمای مسافربری اوکراین را مورد هدف قرار داده و باعثمرگ 176 مسافر و خدمه این پرواز شده است .
این خبر، تنها ، شکل ساده و بدون پردازش از این واقعه است.
به دلیل برخی نقاط مبهم در بروز این فاجعه ، حدسو گمان هایی برای چرایی این واقعه مطرح می شود .
قطعا روشن شدن برخی زوایای این حادثه و ارائهمستندات قطعی از واقعه ، می تواند یا فرضیاتی جدیدی مطرح کند ، یا فرضیات ارائهشده را تقویت نماید .
پذیرش و رد این حدس و گمان ها که هنوز قطعیتی برایآن متصور نیست ، بستگی به نوع نگاه مان به واقعه دارد .
یکی از اینحدس و گمان ها و ادعاها که مستند به برخی قرائن و شواهد می باشد ، فرضیه دخالتمستقیم ارتش آمریکا در بروز این فاجعه است .
پیش فرض این ادعا ، احتمال اعمال جنگ الکترونیکبه منظور اختلال در سیستم راداری پدافند هوایی ایران توسط ارتش آمریکا می باشد .فرضیه ای که برخی متخصصان انجام را غیر ممکن نمی دانند .
اما چرا ؟
آمریکا و متحدانش در برآورد وضعیت چندسال گذشتهاز منطقه به این نتایج رسیده اند :
1 – عدم توانایی از رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامیایران به منظور جلوگیری از توسعه روز افزون نقش ایران در تحولات اساسی غرب آسیا
2 – بهترین و کم هزینه ترین راه برای مقابله باقدرت جمهوری اسلامی ، به چالش کشیدن آن از داخل با انجام اعتراضات منجر به شورش وبراندازی می باشد .
چگونه ؟
طراحان اغتشاش در ایران می دانند ، شورشی میتواند خواسته های آنها را برآورده نماید که عمومی و فراگیر باشد . تحریک افکارعمومی در سطح وسیع برای شرکت در اعتراضات گسترده منجر به شورش ، نیازمند یک انگیزهو دلیل بسیار قوی می باشد .
آنها چون در ارائه های احمقانه خود از وضعیت فعلیجمهوری اسلامی آن را با سال های پایانی اتحاد جماهیر شوروی مقایسه می کنند ، و ازمنظر این مقایسه نتیجه می گیرند که بروز یک فاجعه انسانی که همه را متاثر کند وحکومت در ایجاد آن نقش اصلی را داشته باشد ، مانند حادثه چرنوبیل در شوروی سابق ،می تواند انگیزه کافی برای تحریک افکار عمومی برای حضور در خیابان ها باشد .
حادثه چرنوبیل :
در 6 اردیبهشت 1365نیروگاه اتمی چرنوبیل (شمال اوکراین) منفجر و آماری بین 4000 تا 16000 از تلفاتاین حادثه طی چندین ماه بر اثر تشعشات مواد رادیو اکتیو مطرح گردید .
بعد از این حادثه تا مدتها تیتر رسانه های غربی از این فاجعه عبارت بود از دو کلید واژه :
1 - خطا و اشتباه متخصصان شوروی
2 - دروغگویی و پنهان کاری مقامات شوروی سابق در موردفاجعه.
سقوط اتحاد جماهیر شوروی5 سال بعد از این واقعه روی داد و برخی از جمله گورباچف آخرین رئیس جمهور شورویسابق بر این اعتقادند که آغاز این فروپاشیوقوع حادثه اتمی چرنوبیل بوده است .
سناریوی آمریکا در مشابهتسازی توطئه چرنوبیلی برای ایران :
1 – امکان ایجاد حادثه ایکه اولا افکار عمومی را متاثر و ثانیا از داخل ایران باشد وجود دارد .
2 – ظاهر این حادثه ازوقوع تا کشف و اعلام و عکس العمل باید کاملا داخلی باشد .
3 – هدف قرار گرفتن یکپرواز مسافربری توسط پدافند هوایی ایران که منجر به تلفات بالا گردد ، امکانعملیاتی شدن دارد .
4 – برای نمایش و صحنهآرایی این حادثه بایستی پدافند هوایی ایران را در بالاترین وضعیت آماده باش قرارداد .
5 – برای این منظوربایستی نیروهای مسلح ایران را وارد وضعیت و شرایط جنگی نمود .
6 – حمله به یک هدف مهم وحیاتی ایران ، آنها را تحریک به اقدام متقابل نموده و درتهدید پاسخ به عمل آنها ،پدافند هوایی آنها در بالاترین سطح گسترش یافته و به صورت آماده باش کامل در می آید.
7 – شرایط جنگی حاکم وآماده باش صد در صد پدافند هوایی ایران ، سامانه های راداری را مجبور به شلیک بهاهداف به ظاهر متخاصم می نماید .
8 – انتخاب هواپیمایی کهقرار است مورد هدف قرار گیرد ، بایستی دارای مسافرینی خاص باشد تا آستانه تحریکپذیری عمومی برای آسیب دیدن آنها بالا باشد .
9 – بلافاصله بعد از وقوعحادثه بایستی مستنداتی که نشان از وقوع آن توسط نیروهای نظامی ایران است منتشر شود. ارائه این مستندات باید به شکلی کاملا طبیعی ، مردمی و داخلی جلوه گر شود.
10 – با واکنش رسانه های خارجیبه حادثه و متعاقبا واکنش رسانه های حکومتی که در اینگونه حوادث معمولا با خطاهاییهمراه است ، می توان کلید واژه دروغگویی و پنهان کاری مقامات حکومت را به شکلگسترده مطرح نمود .
11 – افکار عمومی متاثرشده از حادثه با انتشار کلید واژه پنهان کاری و دروغ مقامات ، انگیزه کافی برایحضور در اعتراضات خیابانی و نهایتا شرکت در شورش را دارد .
قرائن و شواهد توطئه :
1 – حرکت و تغییر چندسالهبرخی چهره های فراری یک جریان خاص ی از اصلاح به براندازی .
2 – تحرکات و اقدامات دوسال گذشته جریان برانداز در کشور .
1 – سخنرانی و پیام هایتحریک آمیز دروغ مقامات آمریکایی برای هدف قرار دادن اهدافی در ایران خصوصا در شهرتهران .
2 – نمایش علائم موشککروز به جای هواپیمای مسافربری در صفحه رادار سامانه پدافند هوایی .
3 – اذعان برخی کارشناسانبر امکان اختلالات عمدی در سامانه های راداری .
4 – به کارگیری گسترده وتحریک آمیز از دو کلید واژه اشتباه و خطای انسانی ، دروغ و فریب توسط رسانه هایفارسی زبان ضدانقلاب
5 – نقطه عطف نامیدنسانحه برای تحولات و حوادث آینده داخل ایران از سوی رسانه های ضدانقلاب .
6 – صدور بیانیه و نامههای تحریک آمیز از سوی برخی افراد و جریان های خاص ی در داخل کشور .
6 – تحریکات برخی چهرههای هنری و ورزشی برای برپایی اعتراضات .
7 – حضور مستقیم سفیرانگلیس به شکلی بی سابقه در تجمع غیرقانونی .
8 – فیلمبرداری 19 ثانیهای از لحظه وقوع حادثه درست در همان زاویه و دقیقا به سمت هدف آنهم در آن موقع ازروز
9 – سکوت سه روزه برخیعزاداران ادعایی که واکنش و عزاداری خود را بعد از سه روز آنهم به صورت اعتراضخیابانی نمایش دادند .
و اما سابقه 56 سالهانقلاب اسلامی از شروع آن در 15 خرداد 1342 تاکنون ، نشان از توطئه های بی شماری برعلیه آن در طول این سال ها دارد ، که تمامی آنها به لطف و اراده خداوندی علاوه بر اینکه به شکستانجامیده ، منشا پیرزوی و خیر گردیده است .
این سابقه ، جرات آن رابه ما می دهد که با اطمینان بگوئیم ، پیروز این توطئه نیز جمهوری اسلامی ایرانخواهد بود . انشاالله .
عباس جندقیان
24 دی ماه 1398
فداکاری – ایثار و تحمل مرارت های فراوانرزمندگان و خانواده های آنها ، به صورت مستمر در چهل سال گذشته ، برای هر منطقه ازکشور نوید بخش امنیت و ثبات و سازندگی بوده است . مناطق شرقی کشور یکی از اینمناطق است که امنیت و ثبات آن ، مرهون تلاش مجاهدین بومی و غیر بومی آنجا می باشد. این سرزمین فرماندهان و سرداران بزرگی با یاران متعهد و سخت کوشی به خود دیدهاست که هر کدام در مقطعی و در منطقه ای حماسه ها آفریده اند .
عملیات آورتین به فرماندهی سردار پرافتخار حاجقاسم سلیمانی ، آغازی بود بر رفع معظل بزرگی به نام ناامنی پایدار که نزدیک بهصدسال دامنگیر مناطق مشترک سه استان سیستان و بلوچستان – کرمان و هرمزگان بود .
به جرات می توان گفت عملیات پاکسازی منطقه جنوبشرق که با عملیات آورتین آغاز شد ، بزرگترین عملیات در نوع خود در تاریخ معاصر بود. تسلیم صدها نفر از اشرار و مسلحین منطقه و تحویل هزاران قبضه سلاح در طی سال های1373 و 1374 کاری بود کارستان که از عهده دهر کسی بر نمی آمد .
درود می فرستیم بر روح بلند شهدای بزرگ وافتخارآفرین سپاه سرافراز اسلام .
نماهنگ تسلیم و خلع سلاح اشرار و مسلحین در سال 1373 در سایت آپارات
[https://www.aparat.com/v/pn9bg]
نماهنگ با حجمی کمتر در کانال تلگرامی گروه پژوهشی جبهه مقاومت اسلامی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل به آدرس زیر :
https://t.me/gpjme/817
14-8-1373 – شنبه روز اول عملیات
سپیده دم صبح چهاردهم ، و با اولین روشنایی صبحگاهی ، پایگاه هوانیروز کرمان دستور پرواز بالگردها را صادر کرد . 5 فروند 214 – 2 فروند شنوک – یک فروند 206 به همراه یک تیم آتش کبرا ، پرواز 400 کیلومتری خود تا هدف را آغاز کردند . در وهله اول در مزرعه لشکر 41 بین جیرفت و کهنوج سوخت گیری کردند و در توقف بعدی نیروهای عملیاتی تیپ مالک (مازندرانی ها) را برای انجام عملیات هلی برن سوار نمودند .
هماهنگی بین نیروهای هلی برن و محور زمینی (تیپ سلمان) در جنوب سخت بود . اصل غافلگیری و ورود هماهنگ شده هر دو محور کار را سخت می کرد .
تقریبا تمام عده های لشکر درگیر عملیات می شوند .
کروکی مسیر تقریبی عملیات هلی برن و محور زمینی در عملیات آورتین
با آغاز عملیات ، نیروهای هلی برد ، روی ارتفاعات مسلط منطقه پیاده می شوند . بلافاصله تیم آتش پروازی مناطق مشخص شده در 2 روستای آورتین و زحمت آباد را زیر آتش می گیرند . عیدوک بامری که هدف اصلی عملیات است ، و امروز روز هفتم است که در منطقه حضور دارد ، در هر دو روستا خانه دارد ولی صبح امروز در روستای زحمت آباد حضور داشته . برآورد 100 نفری اشرار حاضر ، در وهله اول ، فرار و مخفی شدن از آتش بالگردها بوده . در این آتشباری اولیه تعدادی از اشرار به درک واصل ، تعدادی مجروح و مابقی در چند گروه به اطراف پراکنده می شوند . آگی بامری عموی عیدوک که در آورتین است به عیدوک در زحمت آباد ملحق می شود . گروه زمینی تیپ سلمان که از طریق چاه هاشم و دهانه سولان در حال ورود به منطقه بوده است با تعدادی از اشرار درگیر و فرمانده تیپ سردار حاج عباس ییلاقی در این درگیری مجروح می شود . عیدوک که از این درگیری با خبر می شود ، چون راه فرارش هم از همان دهانه بوده ، با رفتن بالگردها از آسمان ، به وسیله 5 دستگاه خودرو به طرف دهانه سولان می روند . عیدوک که تا این لحظه هنوز درک درستی از وسعت عملیات ندارد به تدریج متوجه می شود نیروهای اعزامی با هدف گروه او وارد منطقه شده اند . عیدوک که دهانه سولان را بسته می بیند به طرف جنوب و شرق یعنی کوهها می رود .
کروکی مسیر تقریبی تعقیب و گریز انهدام باند شرور عیدوک بامری در روز اول عملیات آورتین
عیدوک بعد از فرار به طرف کوه در اولین فرصت مقداری غذا و قند و چای تهیه و ادامه مسیر می دهند . برای دومین مرتبه تیم هجوم هوایی به منطقه می آید و گروهی از نیروها در جلوی مسیر عیدوک هلی برن شده و مسیر به طرف بشاگرد را مسدود می کنند . در این مرحله یکی از ماشین های عیدوک هدف قرار می گیرد . عیدوک که می داند در تعقیب زمینی او هستند ، سعی در فاصله گرفتن هر چه بیشتر با تعقیب کننده ها دارد . با مسدود شدن مسیر شمالی عیدوک به طرف شمالشرق تغییر جهت می دهد و برای در امان ماندن و درگیر شدن با بالگردها زیر مقداری نخل خرما پنهان و حتی به طرف بالگردها آرپی جی شلیک می کنند . آتش بالگردها در این نقطه نیز تعدادی تلفات از گروه عیدوک می گیرد و همچنین تعدادی از گروه جدا شده و به نقاطی متواری می شوند . با خروج تیم آتش ، عیدوک و گروهش مجددا ادامه مسیر می دهند . مقداری که ادامه مسیر می دهند ، مسیر سخت می شود . ماشین عیدوک کمک دار بوده و رد شده ولی متوجه می شود بقیه ماشین ها نتوانسته اند هنوز بیایند . نزدیک روستایی بوده اند که درختان خرما و پرتقال داشته است . عیدوک ماشین را پنهان و وارد گپر می شود تا بقیه گروه برسند .
تیم آتش هوایی که مجددا وارد منطقه شده ، ماشین های گروه و منطقه نخلستان را شناسایی و اجرای آتش می کنند . چند نفر از برادران عیدوک از زمان درگیری دهانه سولان تا این نقطه تا به حال کشته و مجروح شده اند و آگی عموی عیدوک نیز در این نقطه به شدت مجروح می شود عیدوک تصمیم می گیرد تا تاریک شدن هوا در زیر تخته سنگ ها پنهان شوند . با تاریک شدن هوا عیدوک برای بررسی وضعیت خودروها و تلفات به سمت خودروها می آیند . ماشین خود او پنچر بوده که پنچری می گیرند . آگی عموی عیدوک و آواره برادرش که زخمی بوده اند عقب سوار می کنند و حرکت می کنند . تا ساعت 1 نیمه شب که می روند راه مسدود و غیر قابل عبور می شود . مجبور می شوند ماشین را ترک و با مقداری فاصله از آن سنگر می گیرند . عیدوک در اینجا امید داشته که تا فردا عملیات تمام شده و مجددا می توانند با ماشین برگردند .
15-8-1373 – یکشنبه روز دوم عملیات
با روشن شدن هوا و پرواز بالگردهای شناسایی ، گروه باقی مانده عیدوک مجبور می شوند تا نزدیک غروب در همان حالت مخفی بمانند و این درحالی است که هم دو مجروح سخت دارند و آب و غذایی هم ندارند .
نزدیک غروب تلاش می کنند تا از اطراف الاغی برای حمل مجروح های خود پیدا کنند که موفق نمی شوند و پیاده از غروب تا صبح روز بعد پیاده می روند .
در این روز گروه های رد زن نیروهای عشایر به فرماندهی شهید علی معمار و شهید محمد جندقیان ، مسیرهای متعددی را برای شناسایی مسیر اصلی عیدوک بررسی می کنند ، اما چون گروع عیدوک متلاشی و هر گروه به سمتی رفته ، کار شناسایی ردها مشکل می شود .
گروه های پاکسازی در این روز موفق به ددستگیری حدود 100 نفر از اشرار گروه جلال کامرانی و عیدوک بامری در منطقه می شوند .
16-8-1373 – دوشنبه روز سوم عملیات
با روشن شدن هوا گروه باقی مانده اشرار در زیر درختان خود را پنهان می کنند . اشرار که پرواز بالگردهای شناسایی را در بالای سر خود می بینند تا ساعت 5 عصر در رهمین مکان می مانند . تعدادی دیگر از گروه عیدوک در این نقطه بدون اطلاع گروه را ترک و متواری می شوند .
گروه های رد زن عشایری که ماشین استتار شده عیدوک را پیدا می کنند به تعقیب ادامه می دهند که مجددا به تاریکی هوا برخورد می کنند . با مشخص شدن حدود تقریبی مسیر حرکت اشرار و تاریک شدن هوا ، چندین گروه از نیروها در نقاط حساس مستقر می شوند .
نزدیک غروب عیدوک متوجه می شود در اطراف محل آنها نیرو مستقر شده و در محاصره هستند . با تاریک شدن هوا ، آنها موفق می شوند از نقاط کور و پنهان از حلقه محاصره خارج و به فرار خود ادامه دهند .
از گروه عیدوک در این موقع 13 نفر باقی مانده است . آگی عموی عیدوک که زخمی است ، دیگر قادر به ادامه مسیر نیست و یک نفر با او می ماند و بقیه حرکت می کنند .
اشرار تا ساعت 4 صبح پیاده می روند و بعد به دلیل خستگی با پیدا کردن محلی مناسب برای مخفی شدن مشغول استراحت می شوند .
17-8-1373 – سه شنبه روز چهارم عملیات – روز پایانی عملیات در آورتین
اشرار تا ساعت 10 صبح در مخفیگاه می مانند اما چون پرواز بالگردها و نزدیکی نیروهای عملیاتی را احساس می کنند به دنبال محل مناسبت تری برای پنهان شدن و یک درگیری احتمالی می گردند ، تا اینکه در مسیر رودخانه پشت تخته سنگی که به صورت آبشاری مسلط به مسیر بوده سنگر می گیرند .
گروه ردن عشایری تیپ سلمان امروز در دو گروه به فرماندهی شهیدان معمار و جندقیان در دو مسیر مختلف اقدام به تعقیب اشرار کرده بودند . حوالی ظهر که گروه شهید جندقیان برای نماز و نهار و استراحت توقف کرده بودند . شهید جندقیان مثل همیشه نیست . بیشتر در خودش فرو رفته و در فکر است . برای چند دقیقه ای با برادر نوری صحبت از دلتنگی خانواده و اینکه در زاهدان چندین روز است بی خبر هستند . برادر نوری به محمد می گوید خوب برنامه ریزی می کردی بچه ها را می آوردی ایرانشهر پیش بچه های ما . محمد طوری با برادر نوری صحبت می کند که اینجا دیگر پایان کار من است و خون من در این منطقه ریخته خواهد شد .
شهید جندقیان و حسن نوری مشغول همین درد و دل ها هستند که سردار سلیمانی با بالگرد در کنار آنها فرود می آید . اخبار و اطلاعات حکایت از حرکت اشرار در مسیر گروه شهید معمار دارد به همین خاطر گروه شهید جندقیان با سوار شدن بر بالگرد به همراه سردار سلیمانی به طرف موقعیت شهید معمار می روند . سردار سلیمانی در مسیر وقت تنگ است و فرصت کم . ساعت حدود 30/3 و نیم عصر وتا تاریگی هوا چیزی نمانده . قرار می شود گروه 13 نفری شهید جندقیان حرکت کنند و گروه شهید معمار با یک استراحت کوتاه پشت سر آنها به راه بیفتند . شهید سید محمد فولادی (چاچا) علیرغم اینکه در گروه شهید معمار بود و خسته ، خود را به گروه شهید جندقیان ملحق می کند . گروه به شکلی حرکت می کند که برادر نوری با چند نفر جلوتر می روند و شهید جندقیان و تعدادی دیگر با فاصله چند متری پشت سر آنها . نوری و همراهانش به آثار به جا مانده از اشرار برمی خورند و رد زن اعلام می کند ، ردپاها خیلی تازه است . شهید جندقیان با بی سیم به شهید معمار موضوع را اطلاع می دهد . شهید معمار به محمد می گوید خیلی نزدیک هستند و مواظب باش و ما هم راه افتادیم .
شهید جندقیان با اشاره سر و چشم به برادر نوری که مشغول بررسی وسائل اشرار است اعلام می کند ما حرکت کردیم . از اینجا به بعد جندقیان – فولادی – کرد و رئیسی در جلو و تعدادی با برادر نوری در پشت سر حرکت می کنند . به فاصله 5 متری تخته سنگی می رسند که گروه عیدوک از صبح تا به حال پشت آن مخفی شده اند .
مسیر پیچ دار رودخانه و و سایه های افتاده بر کف رودخانه و همچنین موقعیت قرارگیری تخته سنگ اشرار به شکلی بوده ، که عیدوک متوجه نزدیک شدن نیروها نمی شود . حسین رئیسی از عشایر نیکشهر در همین فاصله 5 متری به یکباره متوجه حضور اشرار در زیر تخته سنگ شده و اعلام می کند عیدوک زیر تخته سنگ است و شروع به تیراندازی می نماید .
در کمتر از ثانیه عیدوک که در نقطه ای مسلط سنگر دارد ، تازه متوجه حضور نیروها شده و بلافاصله اقدام به تیراندازی می کند و در همان رگبار اول شهیدان جندقیان – فولادی و کرد که در سمت چپ حسین رئیسی و در تیر رس بوده اند از فاصله 5 متری به سختی مورد اصابت قرار می گیرند و به شهادت می رسند .
با تیراندازی و مقاومتی که گروه چندین نفره عیدوک انجام می دهند ، اجازه ورود نیروها به محل درگیری را نمی دهند . این درگیری تا تاریکی کامل ادامه پیدا می کند و از جمع اشرار که در این درگیری تعدادی کشته و زخمی می شوند ، تنها سه نفر که یکی از آنها عیدوک بامری بوده ، باز هم موفق به فرار از محل می شود .
کروکی مسیر تقریبی تعقیب و گریز انهدام باند شرور عیدوک بامری تا پایان روز چهارم و شهادت گاه
شهدای تیپ سلمان در عملیات آورتین - سردار شهید محمد جندقیان - سید محمد فولادی(چاچا) - حامد کردنیا
خیلی به محله و بچه محل و خصوصا هیئت ابوالفضلیمحله تعصب داشت . برنامه ها را طوری تنظیم می کرد و اگر اضطرار عملیاتی در منطقهنبود ، خودش را برای تاسوعا و عاشورا به بیدگل می رساند . غیر از هیئت ، روزتاسوعا در منزل پدری سفره نذری هم برای عزاداران پهن می شد .
سال 63 غیر از هیئت و محرم ، مریضی پدر هم او رابه بیدگل کشاند . محرم این سال حاج رستم در تهران بستری بود .
10 مهر63 – ششم محرم – ساعت 1 بعدازظهر ازایرانشهر حرکت کردم
11 مهر 63 – ساعت 9 صبح رسیدم کاشان و همان موقعبه همراه برادر برای عیادت پدرم به طرف تهران رفتیم .
محمد بعد از ایام محرم به امید بهبودی سریعترپدر ، به منطقه برگشت ، اما نمی دانست که خیلی زود باید برگردد و در عزای پدر شرکتکند .
25 مهر 63 – با تلفن متوجهوخامت اوضاع پدر شدم .معطلی جایز نبود . برگه مرخصی را گرفتم و آمدم ایران پیما بلیط و سوار شدم .
26 مهر 63 – ساعت 5/12 و ظهر رسیدم بیدگل . شوکهشدم . تمام خیابان سیاه پوش بود و عکس پدرم را درب خانه دیدم . از حالت خودم خارجشدم .
محمد پسر آخر خانه بود و برای پدر و مادر خیلیعزیز بود و حالا پدر به رحمت خدا رفته بود .
سردار شهید جندقیان و پدر مرحوش حاج رستم جندقیان
نگاهی به گذشته امنیتی جنوب شرق کشور
در سال های آغازین دهه 70 روزی نبود که چندینگزارش از چندین نقطه استان کرمان درباره شرارت های مختلف نرسد . سرقت مسلحانه –زورگیری – گروگانگیری – قتل – راهبندان – قاچاق مواد مخدر از عمده ترین موارد درگزارش ها بود .
عملیات های موفقیت آمیز بر علیه اشرار و کاروان های قاچاق مواد مخدر در استاناستان سیستان و بلوچستان در سال های پایانی دهه 60 و فرار آنها به مناطق دیگر ، وهمچنین ادغام ژاندارمری – کمیته انقلاب اسلامی و شهربانی با هم در قالب نیروهایانتظامی در ابتدای دهه 70 و عدم تمرکز و سازماندهی مناسب در آن سال های اولیه ، ازعمده ترین دلایل سیر صعودی و تشدید موارد ناامنی در حاشیه شرقی و جنوبی استانکرمان بود .
در سال 71 حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41ثارالله به فرماندهی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه منصوب و ماموریت برقراری امنیتدر جنوب شرق کشور به این قرارگاه سپرده شد . از این بعد یک پای حاج قاسم در کرمانو پای دیگر در زاهدان بود . با بچه های عملیاتی منطقه خیلی صمیمی شد و از این پسبیشتر وقتش را در زاهدان بود و می گفت اینجا که می آیم یاد دوران دفاع مقدس میافتم و در لشکر این حالت را ندارم . تمام مناطق را برای بررسی شخصا حضور می یافت .از نوار مرزی زابل گرفته تا جالق در سراوان . چند ماموریت شناسایی هم در مناطقی ازاستان کرمان با بچه های اطلاعات و عملیات تیپ سلمان رفت که خاطرات خودش را دارد .فرصت شد سر موقع ذکر خواهد شد .
از این به بعد حوزه عملیاتی نیروهای سپاهپاسداران سیستان و بلوچستان ، تا مناطق آلوده استان کرمان هم کشیده شد .
تابستان 1372 - سردار حاج قاسم سلیمانی - سیستان و بلوچستان - نواحی مرزی شهرستان سراوان
نمونه هایی از صدها گزارش امنیتی انتظامی
سال 1370
فشار بر اشرار و تغییر ست از بلوچستان بهکرمان
کرمان درگیری با 5 کاروان در چند نقطه وشهادت1نفر و مفقودی9نفر
به کمین افتادن نیروی انتظامی در راین و قهرود وشهادت تعدادی توسط شه بخش ها
عملیات فاطمه زهرا(5-9-70) بر علیه شمس الدینسالارزهی در حوالی منطقه کورین زاهدان– شهادت عباس ردانی پور و شهید ابوالفضلجهانزاده
گزارشات آدم ربایی و راهبندی و قتل درکهنوج-بم-راین
شهادت 4 نفر پرسنل نیروی انتظامی در راین بهتاریخ -9-70 توسط شرور عباس نارویی
شرور گرگین نارویی در 22-9-70 به همراه زن و برادرش توسط 2 افغانی در کوهپایهکرمان به هلاکت رسیدند
عیدوک بامری در حمله به بسیجیان در روستای حسینآباد ایرانشهر ، 2 نفر را شهید و 4 نفر را مجروح کرد
خدابخش و شوکت نارویی در کرمان کارمند بانک رابه اسارت گرفته و برای رهایی او درخواستمبالغ هنگفتی نموده اند . همچنین خواستار آزادی جمیل نارویی از زندان شده اند.
سال 1371
شرور عباس ناروئی در 19 فروردین طی عملیاتی درروستای پور سلطانی در 50 کیلومتری سیرجان طی یک درگیری دستگیر شد . در این درگیریسه نفر از اشرار از جمله پسر قبزرگ عباس ناروئی کشته شدند .
متلاشی شدن باند قاچاق مواد مخدر در رودان ومیناب – انتقال محموله از کهنوج به میناب و رودان و از آنجا بارگیری در کامیون
افزایش قاچاق سلاح جنگی
هلاکت شرور کرامت ابراهیمی در گلباف
شهادت رئیس ارشاد کهنوج در مهرماه
هلاکت هوشنگ جلالی در اطراف جیرفت
منطقه کوهستانی داراب فارس به دالان عبور موادمخدر مشهور است . این مواد از بلوچستان و کرمان عبور و وارد استان فارس می شود .
افزایش تحرکات اشرار در بلوچستان و کرمان
درگیری در منطقه چاه زیارت کهنوج و شهادت یکپرسنل انتظامی – شرور مجید شهریاری
شنود مکالمه بی سیمی نورمحمد شهلی بر با چنگیرویی درباره وعده کمک گلبدین حکمتیار به آنها از افغانستان
شهادت 21 تن از نیروی انتظامی کرمان توسط رحماننارویی
سال 1372
به اسارت گرفتن 82 نفر پرسنل نیروی انتظامی توسطحمید نهتانی در منطقه لار در شمال زاهدان
عملیات در منطقه زرند بر علیه عبدالرحمان نارویی
درگیری در شهرک امام کرمان
عملیات در منطقه تکاب شهداد
شهادت فرمانده انتظامی زنگی آباد در 20 کیلومتریجنوب کرمان
هلاکت شرور علی زارع در منطقه جیرفت و کهنوج
هلاکت جلال نارویی در بردسیر
شرور رحمان نارویی با حمله به روستای حسین آبادداراب فارس 17 روستایی را به قتل رساند
عملیات بر علیه رحمان نارویی در نوکن جنوبشرقیسیرجان
شرور کامخان نارویی که عامل شهادت 35 پاسدار درسال 70 بود در کمین 45 کیلومتری شرق سیرجان به هلاکت رسید
ده تن از پرسنل انتظامی هرمزگان که در اسارت اشراری از طایفه نارویی بودند آزادشدند
چرا عملیات در آورتین
منطقه همجوار سه استان کرمان – سیستان وبلوچستان و هرمزگان ، منطقه ای کوهستانی و صعب العبور می باشد و منطقه آورتین درهمین محدوده واقع شده است . به دلیل عدم کنترل و تسلط دولتی در منطقه و وضعیتجغرافیایی آن ، این منطقه به مثابه دژی تسخیر ناپذیر برای اشرار و از جمله عیدوکبامری در آمده است .
پاکسازی این منطقه نقش بسیار موثری در امنیتبخشی برای هر سه استان دارد .
نگاهی به ویژگیهای منطقه عملیاتی
منطقه آورتین از سال های بسیار دورتر از انقلاباسلامی ، محلی امن برای اشرار و فراریان از حکومت بوده است . طایفه سالار که بعدهاو در زمان اخذ شناسنامه به کامرانی (کامران از بزرگان و اشرار منطقه که در زمانپهلوی معدوم شده بود) تغییر نام داده بودند ، به صورت مداوم به مناطق پیرامونی خودتا جبال بارز و جیرفت و کرمان برای غارت و چپاول رفته و بعد به مناطق امن خود بازمی گشتند .
تنها حرکت نظامی برای سرکوب اشرار این منطقه درزمان رضاشاه پهلوی صورت گرفته و بعد از آن طی حدود بیش از 50 سال منطقه شاهد حضورجدی قوای نظامی و انتظامی نبوده است .
قدمت ناامنی و شرارت حاصله از اقدامات اشرار ، و زورگیری و اعمال خلاف را در منطقه تبدیل به یک فرهنگ حاکم نموده بود .جوانان در اولین سال های رشد خود با مسلحشدن به جمع تفنگچی های خان می پیوستند و تجارت مواد مخدر به عنوان منبع درآمدسرشار همه را به خود جذب می کرد .
منطقه عملیاتی آورتین در تقسیمات کشوری حال حاضر، جزو استان کرمان - شهرستان قلعه گنج وشامل دهستان های چاه دادخدا – رمشک و مارز می باشد اما در زمان عملیات (1373) این منطقه جزو شهرستانکهنوج ، و قلعه گنج از توابع آن بوده است .
این منطقه کوهستانی از لحاظ جغرافیایی – اجتماعیو امنیتی ، اختصارا دارای ویژگیهایی به شرح ذیل می باشد :
نقطه اتصال سه استان کرمان – هرمزگان و سیستان وبلوچستان .
نقطه اتصال قوم فارس و بلوچ .
نقطه اتصال مذهب شیعه و سنی .
نقطه اتصال دشت و کوهستان .
منطقه ای در اوج محرومیت های اجتماعی و خدماتی با کمترین امکاناتو خدمات دولتی
منطقه ای دورافتاده از مراکز و جاده هایمواصلاتی اصلی ، بدون انتظامات و کنترل دولتی
وجود فرهنگ عشیره و قبیله و خان بازی در مناسباتاجتماعی
منطقه عملیاتی آورتین محل ست طایفه کامرانی بودهکه در زمان عملیات ، شرور جلال کامرانی نقش رهبری طایفه را به عهده داشته داست .
منطقه ای امن - مستحکم و حفاظت شده برای اشرار و کاروان های مواد مخدر
وجود فرهنگ مختلط فارس و بلوچ – عقاید مختلطشیعه و سنی در منطقه
منطقه عملیاتی آورتین در مرز سه استان سیستان و بلوچستان-کرمان و هرمزگان
عکس هوایی از منطقه عملیاتی آورتین
شرور عیدمحمد(عیدوک) بامری
طایفه بامری ، از حوزه شهرستان ایرانشهر، طایفهای پر افتخار با شهدای زیاد و رزمندگان دلاوری می باشند که در انقلاب و دفاع مقدسو امنیت بخشی در بلوچستان فداکاری های فراوانی نموده اند .
باپیروزی انقلاب ، برخی افراد فریب خورده از این طایفه به دلیل درگیر بودن با قاچاقمواد مخدر ، در مسیری خلاف امنیت و ثبات منطقه وارد شدند . از جمله آنها دو برادربه نام های آسا و غلامحسین بامری که با شرارت های خود و درگیری با نیروهای نظامی وانتظامی علاوه بر ناامن کردن منطقه ، موجب کندی و یا توقف برنامه های عمرانی دراین منطقه محروم می شدند . این اشرار وقتیمجبور به فرار از منطقه می شدند ، منطقه کوهستانی آورتین را برای مخفی شدن انتخابمی کردند . شرور عیدمحمد بامری فرزند غلامحسین نیز که تا کلاس پنجم ابتدایی دانشآموز مدرسه در دلگان بود ، از سن 12 سالگی وارد باند جنایتکار پدر شد . در سال 66با هلاکت آسا و غلامحسین ، عیدوک بامری جانشین پدر در شرارت شد و کوهستان هایآورتین مخفیگاه او گردید . عیدوک در ازدواج دوم خود ، دختر شرور جلال کامرانی رابه همسری گرفت و این باعث نفوذ بیشتر او در منطقه آورتین گردید .
شرور عید محمد(عیدوک) بامری فرزند شرور معدوم غلامحسین بامری
حسین که شهید شد اسم تیم فوتبال محله باغ علویشد تیم شهید . حسین جزو اولین شهدای شهر بود که در درگیری با گروههایضدانقلاب در شهر بانه در فروردین 1360 به شهادت رسید .
ناصر و علی اصغر حاجی زاده و جواد صدیقیان فامیلو دوست صمیمی هم بودند که بیشتر اوقات با هم بودند . جواد پسر خواهر ناصر و اصغراز طرف پدری فامیل .
بعد یک اصغر دیگر به این جمع اضافه شد . علی اصغر صباغیان . اصغر و اصغر و ناصر بهترتیب در سالهای مختلف به شهادت رسیدند و جواد هم شد جانباز دفاع مقدس .
درباره این سایت